خیلی ها از شب بدشون میاد. چون به نظر اونا شب شروع یه قصه تکراریه، شروع یه سکوت ، یه سکوت مبهم و دردناک .........................................
ولی من اینجوری نیستم.من شب رو خیلی دوست دارم ، خیلی زیاد ........
می دونید چرا ؟؟
چون شب برای من یه جور سیاه روشنه !!
یه جور سکوت ،اما یه سکوت شیرین و آرام بخش ..................................
لحظه ای برای غرق شدن توی رویاهای قشنگ و ایهام گونه ام ...............
فرصتی برای جدا شدن از دنیای سنگی و بی رحم آدمها .......................
یه جای مطمئن برای گریه کردن به دور از چشم غریبه ها ......................
یا بهتر بگم، یه همدم خوب برای آدم های تنها و بی کس ........................
نظر تو چیه ؟؟